۱۳۸۷ مرداد ۷, دوشنبه

فرهنگ شریف




استاد فرهنگ شریف متولد سال 1312 در شهرستان آمل است .فرهنگ شریف، یکى از سه فرزند پسر در خانواده «دکتر شریف»، پزشک نامدار تهرانى است. فضاى مساعد خانواده، شرایط رشد سالم و آموختن موسیقى اصیل را براى او فراهم کرد و در محیط زندگى آنها از فشارها و ممنوعیت هایى که در خانواده هاى بسیارى از موسیقیدانان دیده مى شد و برخى هنرمندان با یادآورى آنها تلخکام مى شدند، اثر و خبرى نبود.
از همان دوران کودکی به موسیقی گرایش زیادی داشت به طوری که وقتی پدرش یکبار با تار قطعاتی را می زد ، او به ذهن می سپرد و همان قطعات را می نواخت و همیشه دور از چشم پدر با ساز او تمرین میکرد . یک روز که پدرش در منزل نبود و او قطعاتی را می نواخت پدرش وارد شد و وقتی ذوق و استعداد او را مشاهده کرد ، وی رامورد تشویق خود قرار داد.
از چهار سالگی تحت تاثیر آموزش موسیقی به وسیله ی پدرش قرار گرفت و بعد پدرش او را به کلاس استاد علی اکبر خان شهنازی برد و او در آنجا تحت تعلیم استاد قرار گرفت و ردیفهای موسیقی ایرانی را به خوبی فرا گرفت و چون عبدالحسین شهنازی (برادر استاد علی اکبر شهنازی) که او نیز پنجه یی شیرین داشت و در نواختن تار از پدر خود آقا حسینقلی بهره ها برده بود با پدر او دوستی داشت و به منزل آنها آمد و شد می کرد ، لذا او فرصت را غنیمت شمرده و از محضر عبدالحسین خان هم کسب فیض میکرد به طوری که خود فرهنگ شریف معتقد است تحت تاثیر ساز عبدالحسین خان است و از سبک او الهام گرفته است .(شنیدن نواخته هاى عبدالحسین خان و نواخته هاى شریف، تأثیرپذیرى شاگرد از استاد را اثبات مى کند).


فرهنگ شریف ، اولین بار که در رادیو برنامه اجرا کرد ، محصل سال سوم دبیرستان دارالفنون بود و مدت یک ربع ساعت سلو اجرا می کرد ؛ آن موقع فرستنده رادیو در جاده قدیم شمیران بود و ممتحنین آن استاد صبا و استاد محجوبی بودند .فرهنگ شریف ، در کنسرتی که استاد مهدی خالدی هم در جمع مدعوین بود ، پس از پایان کنسرت ، توسط ایشان به رادیو دعوت شد
هنگامى که عبدالحسین شهنازى درگذشت، فرهنگ شریف پانزده ساله بود؛ و بایستى آموزشى را ادامه مى داد. متأسفانه اطلاعات خیلى دقیقى از سال هاى آموزش او در دست نیست، در یکى دو منبع آمده است که او از محضر استاد على اکبر شهنازى و استاد مرتضى نى داوود، دو نوازنده بزرگ در سال هاى ????ـ???? نیز استفاده کرده است. اما آنچه که نواخته هاى او نشان مى دهد، این است که شریف جوان از همان سال هاى ابتداى جوانى، یعنى ابتداى دهه ???? که سال هاى طلایى موسیقى رادیو و عصر «گل ها» بود، روش نوازندگى دلخواه و راه بیان احساسات فردى خود را به شکلى بى تکلف و آزاد پیدا کرده و صداقت او، ضامن دوام و ماندگارى و محبوبیت او شده است.

فرهنگ شریف قطعات متعددى براى تار ساخته، البته بیشتر به صورت بداهه هاى خلاق و آنى (که بخشى از آنها را هنرمند ارجمند جناب آقاى هوشنگ ظریف،نت نویسى کرده و آقاى محمدرضا گرگین زاده، آنها را به چاپ رسانده) است؛ وآهنگ هاى دلنشینى از او را خوانندگان اجرا کرده اند، اما شناخت او تنها با بداهه پردازى هاى او بر «تار» است.
فرهنگ شریف در سال هاى ????ـ???? در برنامه هاى مختلف موسیقى رادیو، تلویزیون وجشن هنرشیراز شرکت کرد. صداى ساز او همه جا شاخص بود و دوستداران خود را در بین ایرانیان تمام جهان، حفظ کرده است.از نمونه هاى بسیار زیباى نوازندگى او، اولین برنامه آوازى زنده یاد محمودى خوانسارى است که شادروان محمودى نیز همیشه از آن به زیبایى یاد مى کرد. همچنین اجراهایى در برنامه هاى گل ها و برگ سبز و به ویژه برنامه اى در تالار رودکى به سال ???? همراه حسین و اسدالله ملک، محمد موسوى و محمودى خوانسارى و امیر ناصر افتتاح که تمرکز و شفافیت نوازندگى او روى صحنه، شگفتى آفرین بود
فرهنگ شریف در کارنامه هنری خود با خوانندگانی چون روح انگیز، تاج، غلامحسین بنان، شجریان، محمودی خوانساری، ایرج و ... هم نوازی داشته است و در چند فستیوال بین المللی از جمله فستیوال موسیقی برلین توانسته است ساز تار را به خوبی به جهانیان بشناسد، فرهنگ شریف چند سالی را در دانشگاه های مطرح امریکا به امر آموزش موسیقی مشغول بود. او نخستین هم نوازی را با خوانندگانی چون محمودی خوانساری، شجریان، اکبر گلپایگانی داشت و نخستین تصنیف اکبر گلپایگانی از ساخته های اوست. استاد فرهنگ شریف موفق به دریافت نشان درجه یک هنری معادل دکترا از دست آقای خاتمی رئیس جمهور وقت شد. فرهنگ شریف در بیست و یکمین جشنواره موسیقی فجر، دو اجرا به اتفاق سعید رودباری (نوازنده تنبک) داشت، که بسیار تاثیرگذار بود
اما راز شریف در زندگى و نوازندگى، رازى است درونى و مربوط به سرشت و طبیعت مهربان او مى شود. روح بزرگوار و سخاوت انسانى فرهنگ شریف و رأفت قبل او، گوهرى است که بین موسیقیدانان ایرانى، کمتر نظیرى دارد و خاص خود اوست
نویسنده: امیر حسین یقموری

۱۳۸۷ فروردین ۲۶, دوشنبه



گنجینه طلایی موسیقی سنتی ایران زمین

محمد رضا شجریان


محمدرضا شجریان (۱ مهر ۱۳۱۹) خواننده برجسته موسیقی ایرانی‌.

محمدرضا شجریان در مهر ۱۳۱۹ در مشهد زاده شد و از کودکی با همان لحن کودکانه می‌خواند در سال ۱۳۳۷ به رادیو خراسان رفته و در رشته آواز مشغول گردید. سپس برای اجرای برنامه‌های گلها به تهران نزد استاد پیرنیا دعوت شد و در بیش از یکصد برنامه گلها و برگ سبز شرکت کرد. او از سال ۱۳۴۵ با احمد عبادی آشنا شد و از سال ۱۳۴۶ در کلاس مهرتاش شرکت نمود.
در ۱۳۵۰ با فرامرز پایور آشنا شد و یادگیری سنتور و ردیفهای آوازی را دنبال کرد. از سال ۱۳۵۲ نزد عبدالله دوامی کلیه ردیفهای موسیقی و شیوه‌های تصنیف‌خوانی را فرا گرفت. ۱۳۵۴ نزد نورعلی خان برومند سبک سید حسین طاهرزاده را فرا گرفت.
شیوه‌های آوازی اقبال السلطان، تاج اصفهانی، میرزا ظلی، ادیب خوانساری، قوامی و بنان را روی صفحات و نوارها به دقت دنبال کرد. از ۱۳۵۴ تدریس هنر جویان را در رشته آواز در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران آغازکرد و در سال ۱۳۵۸ با تعطیلی این رشته کار تدریس خود را پایان داد.
در ۱۳۵۷ چندین سرود میهنی اجرا کرد و همکاری خود را با سازمانهای دولتی ادامه نداد و در خانه به تحقیق و تدوین ردیفهای آوازی پرداخته و به آموزش شاگردان قدیمی‌اش همت گماشت. شجریان اکنون به همراه پسرش همایون شجریان به ترویج و اشاعه موسیقی اصیل و سنتی ایرانی می‌‌پردازد.

زندگی ‌نامه

در مشهد به دنیا آمد. از کودکی با توجه به استعداد و صدای خوبش تحت تعلیم پدر که خود قاری قرآن بود مشغول به پرورش صدای خویش شد، و در ۱۰ سالگی در رادیو به تلاوت قرآن می‌پرداخت. در سال ۱۳۵۷ در مسابقه تلاوت قرآن کشوری رتبه اول را به دست آورد.
موسیقی را نزد استادان بزرگ موسیقی ایران فراگرفت. کنسرت‌های زیادی از شجریان به یادگار مانده که از مهم‌ترین آنها می‌توان از کنسرت راست پنجگاه به همراه محمدرضا لطفی و ناصر فرهنگ‌فر یاد کرد. از کارهای دیگرش، همکاری با گروه عارف وشیدا و همچنین چاووش بود که آثاری به یادماندنی موسیقی ایران را شامل می‌شوند. پس از آن با اجرای کنسرتهای بسیار به همراه استادان دیگر به شناساندن موسیقی ایران در جهان کارهای بسیاری انجام داد که هنوز هم ادامه دارد. به همراه مشکاتیان، لطفی، علیزاده، موسوی، پیرنیاکان، کسایی و دیگر استادان کارهای بسیاری ضبط کرده است. هم اکنون نیز به اجرای کنسرت به همراه همایون شجریان، حسین علیزاده و کیهان کلهر مشغول است.


استادان آواز


اسماعیل مهرتاش ، رضاقلی‌میرزا ظلی ، تاج اصفهانی ، احمد عبادی ، عبدالله دوامی ، اقبال‌السلطان آذر، قمرالملوک وزیری ، نورعلی برومند، و محمود کریمی از جمله استادانی بودند که محمدرضا شجریان ردیف‌ها، گوشه‌ها، و دوره‌های آوازی موسیقی ایرانی را پیش آنها تمرین ‌کرد، همچنین نوازندگی سنتور را نزد جلال اخباری و استاد فرامرز پایور آموخت. خود عبدالله خان دوامی شاگرد افرادی چون میرزا عبدالله و درویش خان از بزرگان موسیقی و آواز ایرانی بوده است. در نیویورک آنقدر خواند که مردم خوابشان برد.


همکاری با رادیو و تلویزیون


برای اولین بار در سن ۱۰ سالگی به تلاوت قرآن در رادیو محلی پرداخت و در سال ۱۳۳۷، ۱۸ ساله بود که مشغول به همکاری با رادیو خراسان شد. سال ۱۳۴۶ به تهران ‌آمد و در اواخر دهه ۴۰ و تا سال ۵۶ با «رادیو ایران» همکاری کرد. به دلیل مخالفت خانواده با نام مستعار «سیاوش بیدگانی» در برنامه «برگ سبز» و «گلهای تازه» اجراهای بسیاری توسط کنسرت رادیو به همراه محمدرضا لطفی، جلیل شهناز، حسن ناهید، ناصر فرهنگ‌فر و دیگر نوازندگان آن دوره اجرا کرد. در سالهای آخر حکومت محمدرضا شاه پهلوی، شاه ایران، همکاری خود را به گفته خود به دلیل «پخش آهنگ‌های مبتذل» با رادیو و تلویزیون قطع کرد. پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران و متعاقب آن انقلاب فرهنگی سال ۱۳۵۹ و قطع برنامه‌های موسیقی همکاری او نیز با رادیو قطع شد.
در سال‌های اخیر و پس از اصلاحات، رادیو فرهنگ، در برنامه نیستان برخی از کارهای قدیمی و جدید او را پخش می‌کند، همچنین شبکه چهار جمهوری اسلامی در برنامه‌ای تحت عنوان آوای ایرانی، با استفاده از «گنجینه گلهای تازه رادیوایران» آواز شجریان را همراه با تصاویری از خوشنویسی، نگارگری و دیگر هنرهای ایرانی پخش می‌کند.


جوایز


در سال ۱۳۷۸ موفق به دریافت جایزه پیکاسو و دیپلم افتخار از طرف سازمان یونسکو در پاریس شد. این جایزه هر پنج سال به هنرمندی که برای شناساندن فرهنگ و هنر کشورش می‌کوشد اهدا می‌شود. پیش از وی، این جایزه را نصرت فاتح‌علی‌خان از پاکستان دریافت کرده بود.


محتوای کاری


بیشتر آوازها و تصنیف‌های اجرا شده گزیده‌ای بوده است از اشعار شاعران بزرگ ایران چون سعدی، حافظ، مولوی، باباطاهر، خیام و برخی تصنیف‌های قدیمی با مضامین عاشقانه، و اجتماعی؛ همچنین استاد شجریان در برخی کنسرت‌ها و کارهای جدیدتر خود از «شعر نو» شاعرانی چون «فریدون مشیری»، «نیما»، «سهراب سپهری»، و «مهدی اخوان‌ثالث» و «هوشنگ ابتهاج» استفاده کرده است. از جمله کارهای مشترک او گزیده‌ای است از «رباعیات خیام» با صدای شجریان و رباعی‌خوانی احمد شاملو.


خوشنویسی


محمدرضا شجریان علاوه بر استعدادش در آوازخوانی، علاقه زیادی به خوشنویسی ایرانی دارد، او از سال ۱۳۴۴ به فراگیری خوشنویسی نزد استادان ابراهیم بوذری، و حسین میرخانی می‌پردازد. در حال حاضر ایشان سبک ویژه خوشنویسی خود را دنبال می‌کنند.


آثار


جام تهی، اردیبهشت ۱۳۸۴ ‌

فریاد ‌

زمستان است

بی تو به سر نمی‌شود

بوی باران ‌

آرام جان، ‌۱۳۷۸

آهنگ وفا، ۱۳۷۸

‌تلاوت قرآن ۱و ۲، ۱۳۷۸

شب، سکوت، کویر، ۱۳۷۷

چهره به چهره،‌۱۳۷۷

راست پنجگاه، ۱۳۷۷

معمای هستی، ۱۳۷۶ ‌

شب وصل، ‌۱۳۷۶

رسوای دل، ۱۳۷۶

عشق داند، ۱۳۷۶ ‌

ساز قصه‌گو، ۱۳۷۵

در خیال، ۱۳۷۵

پیغام اهل دل، ۱۳۷۵

همایون مثنوی، ۱۳۷۴

گنبد مینا، ۱۳۷۴

جان عشّاق، ۱۳۷۴

چشمهٔ نوش، ۱۳۷۴

یاد ایام، ۱۳۷۴ ‌

دلشدگان، ‌۱۳۷۱

‌آسمان عشق، ۱۳۷۱

سرو چمان، ۱۳۷۰

خلوت گزیده،‌۱۳۷۰

دل مجنون، ‌۱۳۷۰ ‌

پیام نسیم، ۱۳۷۰ ‌

دستان، ۱۳۶۷

دود عود، ۱۳۶۷

نوا، ۱۳۶۵

مرکب خوانی، ‌۱۳۶۵

سر عشق، ۱۳۶۵

ماهور، ۱۳۶۵

آستان جانان1362

بیداد، ‌۱۳۶۴

پیغام اهل راز (راز دل و انتظار دل)،‌ ۱۳۵۸

گلبانگ، ۱۳۵۷

برنامه گلهای ۲۳، ۲۵، ۴۱، ۷۱، ۷۷، ۱۰۷، ۱۲۱، ۱۳۳، ۱۴۱، ۱۴۷، ۱۵۸، ۱۶۰

سپیده

به یاد عارف

سر عشق

بت چین

دولت عشق

جان جان

رباعیات خیام

جام تهی

کنسرت‌ها

تهران، آذرماه ۱۳۸۴

همنوا با بم، تهران، دیماه ۱۳۸۲ ‌

مرکب‌خوانی، اروپا و کانادا، ۱۳۸۱ ‌

راست پنجگاه، اروپا و کانادا، ‌۱۳۸۱ ‌

نوا، اروپا، امریکا و کانادا،‌ ۱۳۷۹ ‌

داد و بیداد، اروپا، امریکا و کانادا،‌ ۱۳۷۹ ‌

زمستان، اروپا، امریکا و کانادا،‌ ۱۳۷۹

کنسرت شور (تالار وحدت) ۶۷
شاگردان

ایرج بسطامی

حمید نوربخش

مراد حسین اسدالهی

علیرضا افتخاری

همایون شجریان

۱۳۸۷ فروردین ۱۷, شنبه

هوشنگ ظریف



هوشنگ ظریف



هوشنگ ظريف به سال 1317 در تهران متولد شد و از کلاس پنجم ابتدایی وارد هنرستان موسیقی ملی شد که در آن دوره استاد روح الله خالقی مدیریت هنرستان را بر عهده داشت. او از ميان سازها به "تار" بيش از همه نظر داشت. آن را انتخاب کرد و در کلاس موسی خان معروفی آموزش تار را شروع کرد. هوشنگ ظريف نوجواني بيش نبود كه جهت فراگيري موسيقي نزد استاداني مثل:موسي معروفي و علي اكبر شهنازي مي رود و از محصر اين استاتيد كسب فيض کرد. در سال 1337از اين هنرستان فارغ التحصيل شده در همين سال به استخدام وزارت فرهنگ و هنر به عنوان هنرآموز سرود و موسيقي در آمد. سپس مشغول تدريس در سازمان پيش آهنگي ايران شد و در سازمان خدمات اجتماعي كشور با سمت هنرآموز موسيقي كشور به نابينايان مشغول شد. او در طول چهار سال دوره عالی را در هنرکده موسیقی گذراند و از محضر استاد علی اکبر شهنازی بهره برد. استاد ظريف از سال1342 به دعوت استاد حسین دهلوی تا سال 1359در هنرستان عالي موسيقي ملي به مدت 17سال به تدريس اشتغال و از سال 1361 استاد تار واحد موسيقي سازمان زرتشتيان ايران (فروهر) است. هوشنگ ظريف سال ها سوليست تار در اركسترهاي متعدد سازمان ملي وابسته به وزارت فرهنگ و هنر و شركت در اجراي برنامه هاي موسيقي اركسترهاي مزبور در سازمان راديو تلويزيون ملي ايران بود، او اجراهای متعددی با گروه استاد فرامرز پایور داشته است و با آنها در کشورهای اروپایی و آسیایی زیادی به اجرای موسیقی ایرانی پرداخته است. از دیگر فعالیت های او می توان به سوليست و نوازنده تار در برنامه هاي موسيقي ملي ايران در راديو تلويزيون ايران به مدت 20 سال، اجرای برنامه های موسیقی اصیل و سنتی ایران در شهرهای مختلف ایران و کشورهای دنیا از جمله آمريكا، شوروي، كانادا، ژاپن، فرانسه، انگليس، آلمان غربي، ايتاليا، مصر، تونس، مراكش، الجزاير، هندوستان، پاكستان، تركيه و تمام كشورهاي اروپاي شرقي همراه با اركسترهاي موسيقي سنتي وابسته به وزارت فرهنگ و هنر سابق اشاره کرد. ااستاد ظريف در سال 1973 نيز به منظور اجراي برنامه هاي آموزشي موسيقي سنتي و ملي ايران در بخش موسيقي تعدادي از دانشگاه هاي آمريكا در سراسر اين كشور مسافرت داشته و نيز در فستيوال موسيقي " شانكار لعل " كه در سال 1975 در هندوستان برگزار شد شركت و در بيست و يكمين فستيوال جهاني موسيقي كه در همين سال در فرانسه بر پا شده بود شركت داشته. استاد ظریف با شركت فعال در اجراي كنسرت هاي معتدد موسيقي ايراني در وين پايتخت اتريش موجب شناسايي هرچه بيشتر موسيقي سنتي ايران به اين مركز موسيقي و فرهنگي اروپا گرديد ، سپس در سال 1985 كه در فستيوال اينسبورك شركت كرد موجب شناسايي و اشاعه موسيقي سنتي ايران شد. استاد ظريف علاوه بر سمت استادي در تار با نواختن سه تار و تنبك آشنايي كامل دارد و شاگردان متعددي را در هنرستان و مؤسسات فرهنگي و كلاس هاي خصوصي و عمومي تعليم داده است. او همچنین درجهت تدوين متد نوازندگي تنبك با مرحوم استاد حسين تهراني همكاري داشته كه حاصل این همکاری در کتابی تحت عنوان آموزش تنبك به چاپ رسیده است. ديگر همكاري در تصحيح و رديف هاي آوازي مرحوم محمود كريمي استاد آواز ايران بوده است كه تحت عنوان كتاب رديف آوازي موسيقي سنتي ایران به بازار عرضه شده است. او شش سال متوالی عضو هیئت مدیره خانه موسیقی و چهار دوره رئیس هیئت مدیره کانون نوازندگان سازهای ایرانی بوده است. از دیگر آثار او می توان به کتاب ها و مجموعه های صوتی زیر اشاره کرد: - نت نگاری و ویرایش چهار کتاب درباره استاد لطف الله مجد، اسد الله مجد، جلیل شهناز و فرهنگ شریف و ابراهیم سرخوش - مجموعه های صوتی تکنوازی های استاد از جمله دشتی و اصفهان، همنوازی با فرامرز پایور، گوشه هایی از ردیف موسی خان معروفی به کوشش کامبیز روشن روان- کتاب دستور مقدماتی تار، کتاب اول و دوم هنرستان

۱۳۸۶ اسفند ۲۳, پنجشنبه

استاد شهناز


استاد جلیل شهناز در سال ۱۳۰۰ در اصفهان متولد شد . پدرش استاد و نوازنده تار بود . برادرش حسین شهاز نیز در نواختن تار چیره بود . زندگی در چنین خانواده هنرمند قریحه هنری را از همان دوران کودکی در وی برانگیخت . از دوازده سالگی نزد برادرش به آموزش تار پرداخت . به گفته ی استاد تاثیر شیوه تارنوازی برادر در نوازندگی ایشان کاملا مشهود است .
استاد جلیل شهناز گذشته از نواختن تار با سه تار ، سنتور ، ویلن ، کمانچه و ضرب نیز آشنائی کامل دارد چنانکه به گفته صاحب نظران چیرگی ایشان در نواختن بعضی سازها شگفت آور است .

۱۳۸۶ اسفند ۱۴, سه‌شنبه

بیو گرافی استاد از زبان خود او

شجریان به روایت شجریان


تولدم روز اول مهر ماه سال یکهزارو سیصد و نوزده خورشیدی در مشهد است، در خانواده ای که پدر بزرگم (علی اکبر) صدای بسیار رسایی داشته و به زیبایی آواز می خوانده است. او از مالکین بزرگ مشهد بود و از خواندن در جمع پرهیز داشته ، گاه برای دوستان سرشناسی که به دیدارش می آمده اند می خوانده است. پدرم مهدی از صدای پر طنین و رسا برخوردار بود و در جوانی آواز خواندن را شروع می کند ولی خیلی زود در محیط بسته و سنتی به قرائت قرآن رو آورده و تا آخر عمر بر همان عقیده باقی ماند و آواز را رها کرد و در قرائت قرآن جایگاه خاصی در مشهد پیدا نمود و شاگردان زیادی برای تلاوت قرآن قرآن تربیت کردکه از جمله خود اینجانب است.

تمام وقت من از شش سالگی به خواندن قرآن با صدای خوش می گذشت . در دوازده سالگی شهره ی خاص و عام بودم و در مجامع بزرگ مذهبی و یا سیاسی آن موقع تلاوت اول برنامه با من بود. به علت توانایی در تلاوت قرآن با صدای خوش، چشم و چراغ همه اعضاء و دانش آموزان مدرسه و مردم بودم. در سال چهارم دبیرستان بر خلاف خواسته ام به دانشسرای مقدماتی رفتم و راه معلمی پیش گرفتم و از بیست سالگی به معلمی در دهات خراسان پرداختم. یک سال بعد ازدواج کردم با دختری که او هم معلم دبستان بود. همسرم خیلی با من همراه بود و با کمک او بر مشکلات مالی یک زندگی بسیار محقر پیروز شدیم.

از نوجوانی برای فراگیری گوشه های آوازی به هر دری می زدم و از هر کسی که شمه ای اطلاع داشت سئوال می کردم. به ندرت دسترسی به رادیو پیدا می کردم تا موسیقی دلخواهم را بشنوم آن هم زمانش کوتاه بود و حاصلی نداشت ، تا اینکه در محیط شبانه روزی دانشسرا میسر شد "برنامه گلها" و برنامه "ساز تنها" را بشنوم و تمریناتم را شروع کنم . کمی بعد دبیر موسیقی مان آقای جوان نیز راهنمایی و کمک کردند. بیشترین تمرینات سازنده در دوران معلمی در خارج شهر بود که فراغتی داشتم و اغلب به کوه و صحرا می دم و تکنیک و متد را با سلیقه ی خودم تجربه و تمرین می کردم و صداهای گوناگون و تحریرها و چهچه ها را دستور کار خود قرار داده بودم.دوستم همکلاسیم (ابولحسن کریمی) از ابتدای کار معلمی سنتوری با خود آورده بود که بنوازد ، ترغیب شده مضراب دستم بگیرم و ببینم می شود زد ، بعد دیدم عجب کار مشکلی است تا دمدمه های صبح نشستم و ان قدر تمرین کردم تا توانستم آهنگی را دست و پا شکسته اجرا کنم و از آن به بعد سنتور شد یار غار من.
چندی بعد صدای سنتور جلال اخباری را از رادیو مشهد شنیدم و خوشم امد ، پیدایش کردم و با هم دوست شدیم . سازی می زد و من هم می خواندم و تمرینات آواز با ساز و فراگیری نت و نواختن صحیح سنتور را با ایشان شروع کردم.

همان ابتدای کار هم صدای سنتور مشقی ام بسیار بد بود به فکر افتادم که سنتوری بسازم. کمی نجاری می دانستم با زیر رو رو کردن تمامی کاروانسراها و چوب فروشی ها و با دادن یک انعام 5 توانی الوار پهن از چوب توت بیست ساله را پیدا کردمآن را مطابق اندازه ها بریدم . در ان زمان کسی در مشهد گوشی سنتور نمی فروخت ، مجبور شدم صد عدد میخ نمره شش بخرم و آن ها را با سوهان دستی کوچک کنم. این سنتور که دوازده خرکه بود ساخته شد و من با یک دلبستگی عجیب به این ساز ، تمرینات سنتورم را بیشتر کردم. با اینکه برای اولین بار بود چنین کاری کرده بودم و در مورد پل گذاری سنتور تجربه و اطلاعی نداشتم ولی سنتور صدای دلنشینی داشت. غیر از آن سنتور سنتورهای دیگری ساخته یا در حال ساخت داشتم که کا پل گذاری را برای موزون تر کردن صداها تا به حال ادامه داده ام و خوشبختانه به نتایج قابل توجهی هم رسیده ام . در نظر دارم در آینده کتاب یا جزوه ای درباره ی تجارب کار پل گذاری های گوناگون که روی سنتورها کرده ام همراه با نتایج آن ها منتشر کنم تا در این زمینه کار مفیدی انجام داده باشم

در سالهای بعد از چهل با هنرمندان رادیو خراسان آشنا شده بودم ولی حاضر به ضبط برنامه موسیقی نبودم . در رادیو خراسان گاه اشعار عرفانی و مذهبی و گاهی تلاوت قرآن داشتم.
سال 1345 خورشیدی به اصرار دوستم ابوالحسن کریمی برای شرکت در امتحان شورای موسیقی به اتفاق او به تهران رفتم. راهی برای نام نویسی و شرکت در امتحان پیدا کردیم. در اتاق شورا میز کنفرانس بزرگی بود و حدود 12 تا 13 نفر اعضا شورا نشسته بود ، آقای مشیر همایون شهردار رییس شورا و آقایان حسنعلی ملاح ، علی تجویدی و مختاری و دیگران بودند. گفتند بیات ترک بخوان ! من هم از مایه بلند دو سه بیتی خواندم و در مایه ی بم فرود امدم . ضربی با یک شعر هم به درخواست آقای ملاح خواندم.بعد اقای تجویدی پرسیدند تصنیف هم می خوانی ؟ چون تصنیف خواندن را دوست نداشتم و دون شان آواز خوان می دانستم ، بسیار جدی گفتم ابدا.
جوابی که بعد از یکماه از نتیجه امتحان به ما دادند این بود که فعلا رادیو بودجه ندارد که خواننده استخدام کند و فعلا رادیو نیاز به خواننده ندارد.

سال بعد به وسیله آقای دکتر شریف نژاد (که معاون رادیو خراسان بود و بسیار به من لطف داشت) قرار گذاشتیم در تابستان که ایشان در تهران هستند من هم به تهران بروم . باایشان شبی به منزل آقای حسین محبی (که اپراتور با سابقه رادیو و برنامه ی گل ها بود) رفتیم و او که دوستی نزدیکی با دکتر داشت فردای آنروز مرا همراه با یک نوار که در " سه گاه " خوانده بودم به اقای داود پیرنیا (مسئول و تهیه کننده ان زمان برنامه گلها ) معرفی کرد که همان معرفی راهگشای من به رادیو ایران و و برنامه ی گلها که منظور اصلی ام بود گردید.
با سپاس از دلسوزی های ابولحسن کریمی و محبت های دکتر شریف نژاد و یادی خوش از زنده یاد حسین محبی .